محیا خانممحیا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

مامان فاطمه و بابا مرتضی

دخترم

سلام امشب اومدم اینجا واسه یه نفر بنویسم. کسی که نیست پیشم. اما من باهاش حرف میزنم نمیدونم چرا اینجوری به دلم افتادی. اما من اینجوری صدات میکنم سلام دختر قشنگمممممممممممم دل مامان برات یه ذره شدهههه. همش داره تلاش میکنه که تو بیایی پیشش اما نمیدونم چرا خدای مهربونم صلاح نمیدونه هنوز دختر نازم یعنی تو دلت تنگ نشده واسمممم میدونم که بالاخره میایی تو بغلم اما دخترمممممممممممم الان به وجودت نیاز دارم.الانه که لحظه به لحظه نبودنت رو حس میکنم چه تو زندگیم چه بند بند وجودم نی نی عمه نرگس هم به دنیا اومده.خیلی نازه.خدا حفظش کنه برای پدر و مادرش رفتم یواشکی به نی نی عمه گفتم که بهت سلام برسونه و بگه که زودتر بیایی دختر کوچ...
16 آبان 1391

من خوبم ولی تو باور نکن

با تو نیستم تو نخوان با خودم زمزمه میکنم . . . من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام فقط کمی تو را کم اورده ام یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن خیلی چیزها؟ حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند با این همه واژه چه کنم؟ تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟ باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم باید خوب باشم من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام فقط کمی بی حوصله ام آسمان روی سرم سنگینی میکند روزهایم کش امده هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند چون من خوبم ....من آرامم......من قول داده...
20 مهر 1391

تقاص

تقاص چی رو می گیری که تا اینجا کشوندیمون کجای راهو کج رفیتم که تا اینجا رسوندیمون اگه من جای تو بودم میون این همه دردم یه روز از چشم این مردم تو رو پنهون نمی کردم تو رفتی بعد تو حالم یه حالی مثل مردن بود تو هم تنها شدی اما کجا حالت مثه من بود اگه دلگیری از دنیا منم مثل تو آشفتم ولی من جای تو بودم ،به مردم راست می گفتم یه دردی سوخت تو سینه ام که تو از خاطرم بردی من اون زخمی رو خوردم که تو از حس کردنش مردی تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس بذار ما رو بسوزونن ،جهنم تو همین دنیاس تو رفتی بعد تو حالم یه حالی مثل مردن بود تو هم تنها شدی اما کجا حالت مث...
9 مهر 1391

خوشگل مامان سلام

سلام در حال حاضر ارومم. خوب و اروم. حتی از اینکه هنوز مامان نشدمم ناراحت نیستم. حتما بچم اونجا بیشتر کار داره تا اینجا. بمون قشنگ مامان. بمون اونجا و سیر خدا رو نگاه کن تا اومدی اینجا بتونم با هر نگاهت نگاه خدا رو ببینم. دلم برای خدا تنگ میشه یه وقتایی. تو سلام من رو بهش برسون. بگو هوای مامان فاطمه من رو داشته باش. بهش بگو که دلم برای تو تنگ شده اگه دوست داره بازم نگهت داره ها. اما خوب تو خونه ما الان به تو بیشتر نیاز هست تا اونجا. اینا رو پیش خودت نگه دار تا اومدی پیشم بگی که خدا چی جوابم رو داد. سلام من رو به خدای مهربون و نازم برسون. بگو مامان فاطمه کوچولوم مخلص و ارادتمند شماست. ...
19 شهريور 1391

خداحافظی

سلام امشب خیلی ناراحتم خیلی فکر نمیکنم تو تمام عمرم انقدر ناراحت و عصبانی بوده باشم. اومدم که فعلا خداحافظی کنم. اومدم که بگم میخوام از این دنیای مجازی خداحافظی کنم. از خدای بزرگم برای همه کسانی که میشناسم و دوستم هستن و دوستشون دارم طلب بخشش گناهان عاقبت بخیری ، سلامت و حاجت روایی دارم. حلالم کنید. فاطمه کوچولو         ...
29 مرداد 1391

غم

  چقدر غمگین شده روز وشبام. چقدر فاصله گرفتم از خودم و آرزوهام.   فراموش کردم که کی بودم و چی میخواستم/ زمین باهات قهرم. چقدر در حقم نامردی میکنی.   در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند در را گشودم سوی او دیدیم غم است سر میزند ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا غم باهمه بیگانگی هر شب به من سر می زند ........................................... کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را از نگاهش مي توان خواند اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم سکوت پ...
28 مرداد 1391

رمضان آمد

. ستایش مخصوص خداوندی است که بر ما، با هدایت به شاهراه ستایشش، منت نهاد و ما را اهل ستایش قرار داد که از سپاس گزاران احسان او باشیم … و سپاس خداوند را که دین آسمانی اسلام را برای ما مختص ساخت تا در سایه سار آن، به سر منزل سعادت و خرسندی اش روان گردیم … و حمد بی حد و ثنای بی عدد، خدای احد را که ماه خود، ماه اسلام، تزکیه و تصفیه و نزول کتاب وحی- رمضان - را یکی از راه های احسان بر بندگان قرار داد. دگر بار در گردونه زمان و در چرخه منظم هستی که جلوه ای از جلوات حی ذات و آیه ای از آیات خداوند است، به رمضان رسیده ایم… موسم رحمت و تجلی حقیقت، نزول برکت، شهر تطهیر قلب و پرگشودن به جانب رب و ما...
30 تير 1391

زائر بارانی

سلام چند روز پیش دو تا از دوستام داشتن در مورد امام رضا حرف میزدن ، یهو دلم یه جوری شد. گفتم اقا میدونی چند وقته من رو نطلبیدی. دو روز بعدش آقا مرتضی اومد گفت یه سوپریز دارم برات. بعد از کلی خواهش و التماس سوپریزش رو گفت. بلیط زیارت آقام امام رضا رو گرفته بود. درسته که زمانش کمه.اما بازم می ارزه. دلم خیلی هواش رو کرده بود. ایشالله که قسمت همه ارزومندان بشه. تک تکتون رو دعا میکنم. دعا کنید سالم برم و برگردم ایشالله با یه نی نی/
12 خرداد 1391

سال 91

سلام تصمیم گرفتم از این به بعد برای خودم بنویسم نه برای نی نی سال نود با تمام پیچ و خمش به خوبی و خوشی گذشت لحظه تحویل سال 91 رو در بهترین و مقدس ترین نقطه عالم بین الحرمین بودم. خیلی خیلی خوب بود و خوش گذشت جای همه آرزومندان خالی. هنوز از سفر نگذشته مرتضی به مدت 17 روز من رو تنها گذاشت و رفت ماموریت. وقتی نرفته بود احساس میکردم یه سفر برای هر دومون لازمه که بدون هم بریم تا یه کم حال و هوامون عوض بشه اما الان میفهمم اصلا چه فکر بی خودی. واقعا هر لحظه بدون مرتضی برام صدسال میگذره. به هر جون کندنی هست دارم تحمل میکنم اما خوب قول میدم که دیگه همچین فکری هم از سرم رد نشه. دوستای گلم یکی یکی...
5 ارديبهشت 1391

نی نی جدید

سلام تنبل مامان یه خبر خوب امروز خاله نرگس خبر داد که مامان شدهههههههههههههههههههههههههههههههه خیلی خیلی خوشحال شدم خدایا شکرت. خداجونم شکرت که نرگس انتظار نکشید.خدایا شکرت که زود نی نیش رو گذاشتی تو دلش. تنبل مامان تو هم زودی بیا تو دلم دل مامان برات یه ذره شده هااااااااااااااااااااااااااا از ته دلم برای نرگس خوشحالم و ایشالله که نه ماه رو به سلامتی پشت سر بگذاره و یه نی نی صالح و سالم زودی بیاد بغلش. بوس برای نی نی خاله نرگسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
10 بهمن 1390