محیا خانممحیا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

مامان فاطمه و بابا مرتضی

نی نی من

سلام قشنگ مامان. محرم و صفر امسال هم بدون تو گذشت. میدونم که سال دیگه این دو ماه همراهمی. عید ربیع رو بهت تبریک میگم.این ماه خیلی مناسبت داره. مهمترینش ولایت آقام امام زمان و ولادت رسول الله هست. این ماه خیلی امیدوارم که بیایی تو دل مامان.خیلی خیلی هم از خدا خواستم. برای ولایت آقامون مولودی گرفتم به نیت اومدن تو توی بغلم و نی نی همه خاله هات. برای اونا هم نیت کردم برای مامان شدن مانیا ، ملیح ، مهسا ، نسرین ، نفس ، سونیا ، زیمد و همه خاله هایی که الان اسمشون در خاطرم نیست. و برای حاجات قلبیه همشون (مارینا ، سمیه ، سما ، نسیم ، صدیقه و .....) خدایا این دعاها ...
10 بهمن 1390

السلام علیک یا اباعبدلله الحسین (ع)

محرم نام نخستین ماه از ماه های قمری است. علت نامگذاری این ماه به محرم آن بود که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماه ها ممنوع بود. بنی امیه در سال 61 هجری، با ریختن خون سیدالشهدا و خاندان و یارانش در این ماه و پدید آوردن حادثه کربلا، احترام ماه حرام را نگه نداشتند. امام حسین (علیه السلام) فرمود: گریستن از خشیت خدا، رهایی از آتش دوزخ است و فرمود: گریه دیده‌ها و خشیت دل‌ها، رحمتی از خداست. کربلا چه قدر شبیه قرآن است؛ آخرین شهدای آن اصغر و عبدا... مثل سوره‌های آخر قرآن کوچکند ! کربلا بلوغ عاطفه و اندیشه است، هر کس به بلوغ فکری و عاطفی برسد، عاشورایی است. وقتی...
7 آذر 1390

برای دوستای عزیزم

سلام دوستای عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممممم   نمیدونید چقدر روحیم عوض شده از وقتی که با شماها اشنا شدم همتون رو دوست دارم صحرا تو رو هم خیلی دوست دارم مانیا مارینا اریانه کتی بهار 1 و 2 سمیه سمیرا الیناز سما مهسا نفس سونیا مژی جون شکیبا شادی ملیح و خلاصه کسانی که الان اسمشون یادم نیست تک تکتون رو دوست دارم میبوسم و امیدوارم هر چه زودتر همتون به حاجتاتون برسید با شماها بود که معنی صبر رو فهمیدم خدا همتون رو حاجت روا کنه انشالله                 &n...
27 شهريور 1390

عزیزم زود بیا

سلام عزیز دل مامان   پنج روز پیش عروسی خاله زینب جون هم تموم شد. ماشالله خیلی خوب و ناز شده بود. خیلی خوشحال بودم.   اما الان ناراحتم که پیشم نیومدی. نمیدونم از بیقراریم برای دیدنت چی بنویسم. فقط ناراحتم و کمی هم عصبی. اخه میدونی من زیاد طاقت انتظار کشیدن رو ندارم. اما مثل اینکه خداجونم میخواد حسابی امتحانم کنه. عیب نداره راضیم به رضای خودش. خوشحالم که اون برام این شرایط رو خواسته. ولی عزیز دل مامان میشه زودتر بیایی؟ دلم برات تنگ شده. یادت که میافتم اشک تو چشمام جمع میشه. بابا مرتضی هم خیلی خیلی دلش میخواد تو زود بیایی اما به روی من نمیاره. ولی میبینم تو نمازا...
9 مرداد 1390

روز جمعه

اللهم عجل لولیک الفرج سلام نی نی مامان.   امروز جمعه است. بعضی جمعه ها دلم میگیره.   مخصوصا امروز که دلم خیلی هوای تو رو کرده. کاش زودتر تو رو از خدا می خواستم تا میومدی و همدم   تنهایی هام می شدی. یه روزی مثل امروز پیشم بودی تا دلم نگیره و با تو حرف بزنم.   هیچکی درک نمیکنه که میگم تنهام. درسته بابایی خیلی خوبه و همیشه باهاش راحتم.   درسته که اطرافم آدم زیاد دارم. اما نمی دونن که من همیشه شنونده حرفای همه هستم.   اما خودم نمی تونم حرف بزنم. فقط بعضی وقتا که دیگه دلم می ترکه با بابا مرتضی حرف می زنم و گله و شکایت   همه رو به اون می کنم. ا...
17 خرداد 1390

خاله نرگس

سلام نی نی جونم. به عمه نرگس (به قول خودش خاله نرگس) گفتم که منتظر تو هستیم. اونم قصد داره همبازی تو رو بیاره. خوب پس بیا دیگه. ببین چقدر ما رو منتظر گذاشتی؟ حالا دیگه خیلی ها منتظر اومدنتن. مهر لبم رو باز کردم و گفتم که نمیایی.گلت رو به خاله نرگس کردم. گفتم بهش که هر چی ازت میخواهیم و به خدا میگیم تو ناز میکنی و نمیایی. کاش که نی نی خاله نرگس اینقدر ناز نکنه و زود بیاد پیشش. مامان قربونت بشه عزیز دلم بیا دیگه. دلم برای خندت لک زده. برای نگاهت و گریت. بیا زودتر فدات بشم. ...
17 خرداد 1390

خرید عروسی

سلام عزیز دل مامان امروز رفتیم خرید عروسی. جات اصلا خالی نبود.چون پدرمون در اومد. مگه خرید می کرد مامانی. فقط این رو بهت بگم که از صبح ساعت ۱۰ صبح که رفتیم تا ۶ بعدالظهر که برگشتیم خاله زینب زحمت کشید و فقط یه کیف و کفش انتخاب کرد و خرید. حسابی خسته شدم. خیلی سخت انتخاب می کرد.اما چون می دونستم که خرید عروسی یک بار بیشتر نیست چیزی بهش نگفتم و گفتم بزار هر کار دلش می خواد بکنه تا چیزی تو دلش نمونه. من خودم که اصلا ناراحت نشدم تو خرید هم به هیچ چیز مجبورش نکردم. گفتم بزارید هرچی دلش میخواد بگیره تا خاطره بد براش نمونه. خلاصه مامان خیلی خسته شد اما با دل خاله کنار اومد. ایشاالله که خدا بهم عمر و سلامت...
5 ارديبهشت 1390

نی نی من

سلام نی نی قشنگم. من و بابایی ۴ ساله عروسی کردیم و الان بعد از این همه مدت یادمون افتاده که دلمون برای تو تنگ شده و باید تو رو از پیش خدا بیاریم پیش خودمون. از خدا خواستیم خیلی زود زود تو رو به ما بده تا با اومدنت تغییری تو زندگیمون ایجاد بشه و بقیه محبتمون رو نثار تو گل وجودمون بکنیم. تو هم اونجا از خدای مهربون بخواه که ما رو زیاد چشم انتظار نزاره و تو رو زود به ما بده.   ...
3 ارديبهشت 1390

عروسی خاله زینب

سلام. امروز هم گذشت. این روزا درگیر عروسی خاله زینبیم که انشاالله ۴ مرداد ماه هست. دنبال لباس عروس و آرایشگاه و خرید و ..... هنوز لباس انتخاب نکردم. هیچ کاری نکردم.خیلی تنبل شدم.دلم میخواد عروسیش خیلی خوب باشه.لباسش / آرایشگاهش و خلاصه همه چیش همونی بشه که خودش دلش میخواد. بعدا هم پشیمون نشه.الهی قربونش برم.باورم نمیشه که داره عروس میشه.یعنی اینقدر بزرگ شده.خیلی خیلی دوستش دارم. خدا کنه که خوشبخت بشه. مامانی تو هم براش دعا کن.کاش تو هم عروسیش بودی تا برامون خاطره خوبی میشد. ولی عیب نداره سعی کن تا اون موقع از پیش خدا بیایی تو دلم تا تو هم شریک عروسی خاله زینب بشی. قربونت برم مامانی. ...
3 ارديبهشت 1390