اتفاق جدید
سلام
به نظرم وقتی میگن گره های بزرگ به دستای کوچکی باز میشود دروغ نگفتن.
من معجزه دستهای علی اصغر امام حسین رو دیدم. روزی که حاجتم رو بادستای به ظاهر کوچک اما بزرگش داد.
خدا بزرگترین لطف رو در حق من کرد و یه هدیه اسمونی رو بعد از سه سال بهم داد.
همه میدونن این جور مواقع زبان قاصر هست از گفتن خیلی چیزها و خیلی تشکر ها از خدا
خدایا ممنونم که من رو لایق مادر شدن دونستی.
خدایا ممنونم که به من و مرتضی یه هدیه بزرگ تو عزای حسینت دادی.
خدایا هیچ وقت این محرمت رو فراموش نمیکنم. روزی رو که وقتی چند عدد شیر به نیت علی اصغر گرفتم
و بین چند تا کوچولو تقسیم کردم. وقتی به اخرین کوچولو که دادم گفتم علی اصغر این رو نداشت بخوره
تشنش بود و کشتنش. وقتی خوردی بگو خداجونم به حق کسی که بدون شیر از دنیا رفت یه کوچولو به خاله بده.
خدایا هیچ وقت نگاه اون کودک رو فراموش نمیکنم.
خدایا هیچ وقت دعای دوستای مهربون تر و عزیزتر از جانم رو فراموش نمیکنم
خدایا هیچ وقت تو دعاهام و راز و نیازم حاجت دوستای مهربونم رو از یاد نمیبرم.
خدایا ممنونم واقعا ممنونم که صدام رو شنیدی.
میدونم که همیشه میشنوی. فقط من صدات رو نمیشنوم وقتی که میگی بنده ی من الان نه
الان نخواه به صلاحت نیست.
خدایا این جور مواقع من رو ببخش اگر حتی ذره ای ناراحت میشم.
دوستای مهربونم لطف بزرگ خدا با دعاهای شما عزیزان شامل حال من هم شد و
یه فرشته اسمونی رو تو دلم گذاشت.
از همون دستای به ظاهر کوچیک میخوام که حاجت تک تکتون بر آورده به خیر بشه انشالله.
اگه خدا بخواد 2 دی برای شنیدن صدای قلب کوچولوم میرم سونوگرافی
از این به بعد لحظه به لحظه خبر ها رو در اختیارتون میزارم
دوستدار شما
مامان فاطمه