محیا خانممحیا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

مامان فاطمه و بابا مرتضی

تولد دو سالگی

1394/4/4 0:47
نویسنده : فاطمه
606 بازدید
اشتراک گذاری

من برای دخترم از این کارت های آموزش لغات فارسی و انگلیسی نمی خرم. از دو سالگی مغزش را با یک مشت فکر مزخرف مثل (یاد نگرفتن لغات فلان مبحث) درگیر نمیکنم.

دخترم را می برم پارک میگذارم آزادانه بدود ، حتی گاهی زمین بخورد. میگذارم دخترم با بچه های همسن خودش گرگم به هوا بازی کند. میگذارم بهترین تفریحش وقت هایی که می رویم پیک نیک گل بازی باشد نه پز دادن سطح زبان انگلیسی به دختر عمو و عمه هایش.

من برای دخترم خمیر بازی میخرم ، خاله بازی می کنم با او ، بعضی وقتها میگذارم دکتر بشود و با چوب بستنی اش معاینه ام کند.

دخترم که بزرگ تر شود می گذارمش کلاس نقاشی. درس خواندن و نمره اول شدن را هدف زندگی اش قرار نمی دهم. به او می آموزم هدف نمونه بودن در اخلاق و منش و رفتار است. به جای اینکه از او بخواهم در درسهایش بیست باشد از او میخواهم در حیا و نجابت و پاکی بهترین نمره را کسب کند.

در مورد درس فقط به او می گویم برای گرفتن بهترین نمره در حد توانت تلاش کن تا نه اینکه به نمره ی عالی برسی ، نه . که این اصل مهم رو در زندگی یاد بگیری که خواستن توانستنه و هر چیز رو میتوانی با تلاش و کوشش بسیار به دست بیاری.

من می گذارم دخترم توی خانه کنار من شیرینی درست کند. از بچگی پیتزا درست کردن را به او یاد می دهم تا با غذاهای بی خاصیت بیرون انس نگیرد.

دست زدن به چرخ خیاطی ام را برایش ممنوع نمیکنم. عکس با دوربین خودم را ممنوع نمی کنم. همیشه خندیدن و خنداندن را به او یاد میدهم و بهش یاد آوری می کنم که رسالت بزرگی در شاد کردن دل مردم دارد.

من دخترم را برای انتخاب رشته دبیرستانش پیش مشاور نمیبرم ، بهش زمان کنکور یادآوری نمیکنم ، تعداد تستهایش را نمی شمارم و می گذارم آن راهی را برود که از ته ته ته دلش دوست دارد. 

فقط به او می آموزم که مقدس ترین شغل برای یک خانم خانه داریست.

برای دخترم و دوستهایش مهمانی های کوچک خودمانی می گیرم ، با دوست هایش دوست میشوم . رفت و آمد با قشر خاصی از افراد یا جنس خاصی از آدم ها را قدغن نمی کنم.

اصلا او را به مدارس غیرانتفاعی نمیفرستم تا فقط با مرفهین بی درد آشنا شود و فقط درس بخواند. او را در مدرسه ی عادی ثبت نام می کنم تا با همه مدل آدم آشنا شود. دارا و ندار ، بی درد و دردمند ، سالم و ناسالم و....

رابطه با جنس مخالف را طوری به او می فهمانم که خودش بتواند درست تصمیم بگیرد.

اسمش را میگذارم * محیا * تا در حین جستجوی معنای اسمش به ارزش واقعی یک زن و قداست و پاکی اش پی ببرد. به اینکه زن یک فرشته ی بهشتی است نه بازیچه ی دست انسانهای هرزه.

من میدانم که دخترم شاید نابغه بزرگی نشود ، اما بی شک انسان بزرگی خواهد شد. آنقدر بزرگ که حتی اگر به نان شبش هم محتاج باشد خود فروشی نکند.

دخترم کسی می شود که قدر رنگ ها را میداند. ارزش بوها را می داند و تک تک ثانیه هایی که چیزهای ریز زندگی را میبیند از خودش ، وجودش ، تک تک سلول های بدنش ، از من و پدرش و از خدای خودش راضی است و یک سپاسگذار واقعی نسبت به خالق مهربان و قدرتمندش است.

دخترم

کسی می شود که دیدنش حس خوبی به دوستان و نزدیکانش می دهد. دخترم کارهای بزرگی برای آدم ها می کند و فقط سود می رساند. از همه چیز مهمتر دخترم هیچگاه با طنازی و خود آراییش آرامش خانه و خانواده ای را به هم نخواهد زد.

دختر من با تک تک ذره های وجودش * دختر من بودن * را داد میزند و دلم می خواهد به جای همه درس هایی که خوانده ام ، به جای همه تست هایی که زده ام ، به جای همه مقاله هایی که نوشته ام ، فقط برای تربیت کردن همچین دختری من را تحسین کنند ....

دخترم عاشقانه دوستت میدارم و تمام تلاشم را برای بهترین بودنت می کنم.

تولد دو سالگیت مبارک.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

خاله نسیم
4 تیر 94 1:45
محیای عزیزم تولد دو سالگیت مبارک خاله... از خدا میخوام مامان فاطمه به همه ارزوهایی که برای تو و آینده ات داره برسه و توی خوشگلم بهترین ها تو زندگی نصیبت بشه و سایه مامان بابا همیشه بالا سرت مستدام باشه...
مامان عفیفه
4 تیر 94 2:06
تولدت مبارک عزیزممممم