حس جدید
سلام دختر عزیزم
نمیدونی چه حسی داره وقتی بفهمی اتفاقایی که داره توی دلت میفته همون تکونای
قشنگ نی نی هستش. اولش فکر میکردم یه درد بخصوص یا یه اتفاق جدیده
بعد که فهمیدم داری تکون میخوری و اعلام حضور میکنی از ته دل ذوق کردم
اولین بار روز اول عید متوجه تکونای قشنگت شدم که الحمدلله بازم مثل این شش ماه
رعایت مامان رو میکنی و اصلا اذیت نمیکنی. ( امیدوارم دوباره چشم نخورم )
خلاصه که این شادی رو با بابایی هم تقسیم کردم و با هم برای تکونات لحظه شماری میکنیم.
نمیدونم شاید چون بچه اول مایی انقدر ذوق داریم و نمیدونم هر اتفاق رو چه جوری پشت سر بزاریم.
ولی امیدوارم برای خواهرا و برادرای بعدیت همین ذوق و شوق رو داشته باشیم.
بابایی که سراسر شوق و انتظاره. هر روز باهات حرف میزنه و کلی قربون صدقت میره.
البته گفته باشم اول قربون صدقه من بعد تو . زندگی خیلی با وجودت شیرین شده الحمدلله.
و من چقدر در لحظه لحظه این دوران به فکر کسانی هستم که به خاطر انتظار یه موجود زنده تو دلشون
زندگیشون به روزمرگی و تلخی میگذره. و از خدا میخوام به زودی زود دلشون رو شاد کنه و طعم
این تجربه لذت بخش رو بهشون بچشونه.آمین
اونجا پیش خدا برای کار بابایی و کلا آرامش و عاقبت بخیری تو زندگی خودمون و همه آشنایان و دوستانمون دعا کن.
دوستت دارم دختر مهربون و صبورم